یوردداش yurddaş

بو بلاگ آذربایجانلیلارین و ایراندا یاشایان باشقا تورکلرین دیل ، تاریخ ، مدنیت ، فولکلور و انسانی حاقلاری ساحه سینده چالیشیر .

تُرک تحقیر شده یا تُرک سرفراز تاریخ ! (1)

+0 بَگَن (Bəyən)

Image result for ‫شاه اسماعیل صفوی‬‎   تُرک تحقیر شده یا تُرک سرفراز تاریخ ! (1)

                                              حسن راشدی : اول بهمن 1394

از زمان به حاکمیت رسیدن رضاخان که با کودتای نظامی صورت گرفت و عملا به حکومت قاجاریان پایان داده شد ، تبلیغ بر علیه ترک و ترکان شروع و هر سال شدت بیشتری گرفت ؛ در اصل با سقوط دولت قاجار به حاکمیت مستمر و هزار ساله ترکان بر ایران خاتمه داده شد .

سقوط دولت قاجار به دست قزاق بیسوادی که از تیمارگری اسب به رضاخان میرپنج تبدیل شده بود  و اکنون سودای حکمرانی بر کل ایران را داشت باید به شکلی افکار عمومی جامعه آنروز را هم قانع میکرد . طبیعی است برای نیل به این هدف در درجه اول نالایق نشان  دادن سلطان ساقط شده و دیگر اعضاء خاندان قاجار باید مقدمه ای باشد برای تغییر حکومت ؛ در مرحله بعد تغییر حافظه تاریخی مردم از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، زیرا مردم ایران چه تُرک و فارس و دیگر میلیّتها حاکمیت قدرتمند و هزار ساله ترکان بر ایران را در حافظه تاریخی خود داشتند و اگر سلطان و حاکمی هم در اداره کشور نالایق و ضعیف بود فرد دیگری از همان خاندان و سلاله ترُک اداره کشور را بر دست میگرفت و این تسلسل حاکمیت در طول 1000 سال از زمان سلاطین غزنوی، سلجوقی، خوارزمشاهی گرفته تا صفوی ، افشار و قاجار ادامه داشت .

اما این بار فردی حکومت ایران را آنهم با کودتا بدست میگرفت که نه تنها بیسواد بود و از تیمارگری اسب به فرماندهی قوا رسیده بود بلکه خودرا هم مازندرانی و به شکلی از تبار فارسیان میدانست که این قوم در طول هزار سال گذشته و بعد از حاکمیت اسلام بر ایران ، به عنوان امپراتور و سلطان در اداره کشور بزرگی چون ایران و کشورهای همجوار نقشی نداشتند ؛در حقیقت حافظه تاریخی 1000 ساله ترکان ایران ، حتی دیگر اقشار جامعه آنروز جز حاکمیت و اداره کشور به دست ترکان چیز دیگری را در ذهن آنها تداعی نمی کرد .

با پیش آمدن چنین وضعیتی و با سر کار آمدن رضاخان که عقبه شناخته شده ای هم نداشت این حافظه تاریخی که علاوه بر بازگویی کتابهای تاریخی، سینه به سینه هم به نسل امروزی رسیده بود از ذهن ترکانی که در طول تاریخ خودرا امپراتوران و حاکمان مقتدر و بلامنازع بر ایران و کشورهای همجوار دیده بودند باید زدوده میشد تا خطر عصیان آنها که روحیه جنگجویی و مبارزه گری شان هم بر کسی پوشیده نبود از بین برود تا رضاخان با خیالی راحت بتواند حاکمیت خود بر ایران را تثبیت کند .

لذا اولین کاری که رضاخان باید انجام می داد  و داد ؛ تحقیر ترکان از طُرق مختلف بود تا هیچ ترکی نتواند به خاطر ترک بودنش اظهار وجود کند ، وی با به خدمت گرفتن عده ای که نام مورخ ، محقق ، شاعر و نویسنده برخود گذاشته بودند و وجدان آنها در مقابل زر و زور و تزویر به خواب ابدی رفته بود به تحریف تاریخ و تحقیر ترکان پرداخته تئوریهای خودساخته ای را تحویل جامعه استبداد زده و خاموش آنروز ایران داد تا ترکان را نه انسانهای با استعداد و اداره کنندگان امپراتوریهای بزرگ جهان که حاکمان بی تمدنی معرفی کنند که در سایه تدبیر ، تیزهوشی و کاردانی دبیران پارس که در خدمت آنها بودند از شرق عالم تا غرب عالم را اداره میکردند !

عجبا ! این دبیران با اینهمه تیزهوشی و کاردانی چرا به جای ساقط کردن سلاطین ترک و نشستن به جای آنها ، خدمت در رکاب آنها را ترجیح میدادند!؟

قزاق دیکتاتور شعرایی را به خدمت گرفت که در سروده هایشان در تقبیح ترکان و توهین گستاخانه و بی پروا به آنها و توصیف از پارس و پارسیان و نژاد آریایی از هم سبقت می گرفتند ، نویسندگان و محققین خود فروخته دربار که بعضی از آنها مانقورتهایی از میان خود ترکان بودند بر علیه ترکان و موجودیت زبان ، فرهنگ و هویت آنها قلمفرسایی کرده کتابها و رساله ها می نوشتند و منکر وجود آنها در ایران حتی در آذربایجان تاریخی از اراک ، همدان، ساوه ، زنجان و تبریز گرفته تا اقصی نقاط دربند و قفقاز می شدند !

سیاست آسیمیلاسیون و فارس سازی مستبدانه ، غیر انسانی و حتی وحشیانه که در طول تاریخ هرگز نظیرش دیده نشده بود در این دوران آنچنان سرعتی گرفت که مهیار نوایی یکی از محققین خودفروخته دربار پهلوی پروژه جدا سازی کودکان تازه متولد شده آذربایجانیان از والدینشان و نگهداری آنها در شیرخوارگاههایی که به وسیله پرستاران فارس زبان اداره بشود را در کتابی که تقدیم پدر تاجدارش رضاشاه کرده بود منتشر نمود ! تکرار و پیگیری این تفکر قرون وسطایی توسط جواد شیخ الاسلامی یکی ازمتولیان بنیاد نژادپرستانه افشار حتی بعد از انقلاب اسلامی هم ادامه داشته است . (1)

تبلیغ رضاخان علیه ترکان چنان تاثیر خودرا گذاشت که در اواخر حکومت پهلوی اول ، کلمه " ترک" بجای تحقیر و توهین نه تنها در میان توده های ناآگاه و بی سواد حتی در میان باصطلاح روشنفکران و تحصیلکرده های فارس هم به کار گرفته شد !

بعد از سقوط رضاخان و پس از نهضت فرقه دموکرات در آذربایجان این سیاست به شکل و شمایل دیگری اما همچنان با هدف حذف ترکان و هضم آنها در زبان و فرهنگ حاکم ادامه داشته و کلمه تُرک و ترکان هنوز هم مورد نفرت باستانگرایان و تمامیت‌خواهانی است که ایران را در دایره تنگ قومی خاصّ با زبان و فرهنگ خاص تعریف می کنند.

فرهنگ نفرت از ترک و ترکان از زمان حاکمیت رضاخان چنان شتابی به خود گرفت و از زمان پهلوی دوم با بکارگیری رسانه های مدرنی چون رادیو و تلویزیون ادامه پیدا کرد که بسیاری از جوانان خانواده های آذربایجانی در تهران و شهرهای فارس نشین از تُرک نامیدن خود ابا داشته و از نامیدن خود با این واژه احساس حقارت و کوچکی میکردند ، چرا که آنچه جوان آذربایجانی و دیگر جوانان ترک کشور از کلمه تُرک ، ترکان و ترکتازی در کتابهای درسی ، مطبوعات ، رسانه های سمعی و بصری و دیگر رسانه ها دیده و شنیده بود جز معنای منفی از این واژه نبود .

اما واقعیت چگونه بود ؟ آیا ترکان موجودات پلیدی بودند که اینهمه نفرت در کشور بر علیه آنها ساخته و پرداخته شده بود  و تُرک و ترکان واژه های تنفر انگیز و چندش آوری بودند ؟

جهت بررسی این مسئله لازم بود کتابهایی که قبل از حکومت پهلوی‌ها و  در طول چند قرن گذشته به رشته تحریر درآمده و بدور از سیاستهای شوونیستی و یکسان سازی چند دهه اخیر بود مورد مطالعه قرار گیرد تا واقعیتها آشکار و سیمای ترکان و برداشت از کلمه ترک بدور از حبّ و بغض نمایان گردد.

برای رسیدن به این هدف در وهله اول لازم بود استفاده از کلمه ترک در دیوان شعرا مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود کلمه ترک در کجاها و بچه شکل و معنایی در این دیوانها استفاده شده است .

با مراجعه به این دیوانها و بررسی آنها این واقعیت بدست می آید که در سروده های این شعرا کلمه "تُرک " و " تُرکتازی " در دو معنای واقعی و مجازی مورد استفاده قرار گرفته است ؛ در معنای واقعی " ترک " و " ترکان " اشاره به مردمانی است که در طول تاریخ امپراتوریهای بزرگی را آفریده و به شمشیر اسلام مشهور شده اند ، آنها در مقابله با دشمن ترسی به خود راه نداده و در بیشتر جنگها پیروز میدان بوده اند ، ترکان مردمانی سفید چهره و زیبا روی بوده و محل سکونتشان از ختا و ختن ( آسیای میانه ) گرفته تا خراسان ( افغانستان) ، فارس و عراق عجم ( ایران ) ، آذربایجان ، عراق عرب ، شام و روم ( سوریه و ترکیه ) ادامه داشته است . در این سروده ها واژه " تُرکتازی " هم در معنای واقعی اشاره به ترکانی است که با تاخت تیزپایانه، زیرکانه و فاتحانه دشمن را مغلوب خود ساخته اند.

اما در معنای مجازی اکثریت مطلق سروده های شعرای فارسی گوی، کلمه " تُرک " مترادف با زیبا روی ، ماه وش ،ماه تابان ، آفتاب عالمتاب ، خورشیدفام ، دانا ، عالم ، عادل ، روشن ضمیر ، خردمند ، سلیم ، آزادمرد ، ظلم ستیز ، خوش بیان ، دارای اخلاق حسنه ، روشنگر و در یک کلام کلیه معانی مثبت در مقابل واژه های منفی است.

 در این دیوانها واژه " ترک " بیشتر در مقابل " هندو " قرار می گیرد که " هندو " در معنای مجازی بردگی ، تاریکی، سیاهی و به صورت کلی معانی منفی دارد . 

"تُرکتازی " هم در این سروده‌ها در معنای مجازی شجاع ، زیرک ، فاتح، شیردل و نترس  است .

نظامی گنجوی شاعر قرن ششم هجری و 900 سال پیش در سروده های خود در استفاده از کلمه ترک و ترکتازی ابیات بسیاری دارد که در اینجا به پاره‌ای از آن اشاره می کنیم :

گفت: من تُرک نازنین اندام                            از پدر تُرکتاز دارم نام

گفتم :از همدمی و هم کیشی                      نامها را بهم بود خویشی

تُرکتاز است نامت، این عجب است                  تُرکتازی مرا همین لقب است

خیز تا تُرک وار در تازیم                                هندوان را در آتش اندازیم (2) 

در این ابیات ، در مصرع اول بیت اول " ترک" در معنای مجازی " زیبا روی " و در مصرع دوم " ترکتاز " در معنای مجازی شیردل و نترس است ، در بیت سوم نظامی میگوید :

اگر نام تو " ترکتاز " است ، لقب منهم " ترکتازی " است که نظامی هم خودرا شجاع و نترس معرفی می کند و در بیت چهارم میگوید :

حالا که چنین شد ( هم تو و هم من ترسی از کسی نداریم ) بپا خیز تا باهم مثل ترکها ( دانایان ) بر هندوان ( نادانان ، تباهی ها ، سیاهیها ، ناکامیها ) برتازیم و آنها را از بین ببریم .

حکیم نظامی در جای دیگر دیوانش و در موضوع  ستایش سخن و حکمت و اندرز میگوید :

تُرکی‌ام را در این حبش نخرند                 لاجرم دوغبای خوش نخورند (3)

در این بیت منظور نظامی از " ترکی‌ام " سخنان حکیمانه ، روشنگرانه و خردمندانه است که گله‌مند است در اجتماعی که تاریکی فکر ( حبش ) بر آن حاکم است این سخنان خریداری ندارد .

حکیم گنجه در داستان " جنگ سوم اسکندر با روسیان" چنین می سراید :

دگر روز کاین تُرک سلطان شکوه                 ز دریای چین کوهه برزد به کوه

گراینده شد هر دو لشکر به خون                علم بر کشیدند چون بیستون (4)

در این شعر " تُرک سلطان شکوه " کنایه از خورشید تابان است که از دریای چین طلوع و بر کوه تابیده است . در این بیت حتی نظامی گنجوی نه تُرک را به خورشید بلکه خورشید را به تُرک تشبیه کرده است که نهایت تشبیه زیبایی و درخشندگی است !

حتی نظامی گنجوی در قصیده " سلطان کعبه " ، خاتم الانبیاء حضرت محمد (ص) را " تُرک تازی اندام " خطاب می کند که در این تشبیه " ترک " در معنای مجازی به تمام خصوصیاتی نیکی اطلاق شده که پاک ترین و محبوب ترین فرستاده خدا می تواند داشته باشد :

تُرکی است تازی اندام  کز بهر دلستانی              بر عارض سپیدش خال سیه ز عنبر

یا رب بود که گردد چشم و دل نظامی                از دیدن جمالش پیش از اجل منّور؟

 

مولانا مولوی رومی هم در دیوان شمس بارها از کلمه " تُرک " در معنای واقعی و مجازی استفاده کرده است .

چه رومی چهرگان دارم چه ترکان نهان دارم         چه عیب است ار هلاوو را نمی‌دانم نمی‌دانم

رها کن حرف هندو را ببین ترکان معنی را          من آن تُرکم که هندو را نمی‌دانم نمی‌دانم (5)

در مصرع اول این شعر منظور مولانا از "ترکان نهان " نهان و درون پاک و عاری از پلیدیهاست ؛در مصرع سوم و چهارم هم هدف مولانا از واژه " ترکان " و " ترک " بهره گیری از معنای دانایی ، روشن ضمیری در مقابل هندو که در معنای مجازی " تاریک اندیشی و بدنهادی است می باشد.

مولوی در جای دیگری خودرا تُرکی معرفی می کند که اگر ساعتی با هویت ترکی زندگی می کند تنها یک لحظه در ارتباط با مسائل تاجیکی ( فارسی ) است  که منظور مولوی از یک لحظه تاجیکی در حقیقت همان سروده های وی به زبان تاجیکی ( فارسی ) است که تنها یک لحظه ( ثانیه) از یک ساعت عمر وی را تشکیل می دهد :

ترکی همه ترکی کند تاجیک تاجیکی کند             من ساعتی ترکی شوم یک لحظه تاجیکی شوم

گه تاج سلطانان شوم گه مکر شیطانان شوم           گه عقل چالاکی شوم گه طفل چالیکی شوم(6)

در مصرع اول بیت دوم که در ارتباط بامصرع دوم بیت اول است ، "گه تاج سلطانان شوم " با مصرع "من ساعتی ترکی شوم " در یک معنا و مفهوم  آمده و  "گه مکر شیطانان شوم  " هم با " یک لحظه تاجیکی شوم " هم معنی شده است .

مولانا نه تنها زندگی با هویت ترکی را از افتخارات خود می داند حتی اسلحه بستن به شکل ترکان را هم از هویت بارز خود می داند :

من تُرکم و سرمستم تُرکانه سلح بستم             در ده شدم و گفتم سالار سلام علیک(7)

نه تنها نظامی و مولوی بلکه اکثر شعرای فارسی گوی از کلمه ترک و ترکتازی در معنای مثبت استفاده کرده اند که در مقالات بعدی به آنها خواهیم پرداخت .

این مقاله ادامه خواهد داشت ....

توضیح : (انتشار این مقاله و دیگرمقاله های اینجانب درسایتها، وبلاگها و دیگررسانه ها با ذکرنام نویسنده آزاد است)

...................................................................................

(1) زبان فارسی در آذربایجان ، گرد آوری ایرج افشار ، ص: 445/ مجله آینده سال هفتم - 1360 شمسی ، شماره های سوم و چهارم

(2) کلیات دیوان حکیم نظامی گنجوی به کوشش و ویرایش : کاظم عابدینی مطلق، انتشارات آدینه سبز ،موضوع هفت پیکر- بهرام نامه ، ص : 645

(3) همان کتاب ، موضوع ستایش سخن و حکمت و اندرز ، ص : 572

(4) همان کتاب ، شرفنامه ، جنگ سوم اسکندر با روسیان ، ص: 1002

(5)غزلیات شمس ، شماره 1439

(6) غزلیات شمس ، شماره 1385

(7) غزلیات شمس ، شماره 1318